وقتی می خواهید گزینه ای برای سرمایه گذاری انتخاب کنید به چه چیز فکر می کنید؟ البته معلوم است به آینده مالی خودتان، اما درباره مسائل کلان تر اجتماع چطور؟ آیا از شرکت هایی که با امور نظامی در ارتباطند یا تولیدکنندگان سیگار اجتناب می کنید؟ آیا شرکت هایی که حامی محیط زیست هستند یا اعانه های کلان به خیریه می دهند را ترجیح می دهید؟ اگر اینطور است چندین و چند صندوق سرمایه گذاری هستند که برای این نیاز شما طراحی شده اند. صندوق مسوولیت اجتماعی بریج وی، صندوق آگاهی اجتماعی دلور و نظایر اینها زیاد هستند که پول شما را متناسب با موضوعات مختلفی از حقوق حیوانات گرفته تا مسائل نژادی و غیره سرمایه گذاری می کنند.
اما اگر در مقابل، مثلا از حامیان مخارج نظامی هستید، بهتر است مسوولیت اجتماعی و اینجور صندوق ها را کنار گذاشته و در شرکت هایی مثل لاکهد مارتین سرمایه گذاری کنید که قراردادهای کلان با بخش نظامی دارند. اینطوری هم همیشه چیزی هست که خوشحالتان کند. مخارج نظامی چیزی است که همیشه کشور به آن نیاز دارد. اگر مخارج نظامی زیاد هم بشود، خب این به نفع سرمایه گذاری شما است. به این می گویند پوشش ریسک، که از اصول اساسی مباحث مالی هم به حساب می آید.
به همین خاطر هم کسانی که با سیگار ضدیت دارند، باید در فیلیپ موریس سرمایه گذاری کنند و کسانی که موافق شعار کوچک زیبا است هستند باید یک بار دیگر به مایکروسافت فکر کنند. صندوق های مسوولیت اجتماعی، برعکس، باید برای آنهایی جذاب باشد که فکر می کنند فعالیت های زیست محیطی و نظایر آن دیگر خیلی اغراق آمیز شده است. اگر این سیاست ها از این هم افراطی تر شود، این صندوق ها عملکرد بهتری از میانگین بازار خواهند داشت.
این پیشنهاد بی نقص هم نیست. اگر آنقدر درگیر سیاست هایی شده اید که افزایش مخارج نظامی شما را افسرده تر از آن می کند که بتوانید از ثروت بیشتر لذت ببرید، سرمایه گذاری در لاکهد مارتین فایده ای ندارد. بهتر است که بروید و در چیزی که اعتقاد دارید سرمایه گذاری کنید. شاید به همین خاطر هم باشد که هواداران ورزش همیشه روی تیم محبوب شان شرط می بندند. در صورتی که شرط بستن روی تیم میهمان تمام مزایای پوشش ریسک را دارد هر کس که ببرد جایی برای شادی هست؛ اما اگر باخت تیم مورد علاقه تان دیگر رمقی برای هرگونه لذت بردن از پیروزی در شرط بندی برایتان نمی گذارد، بهتر است پولتان را هم همانجا بگذارید که قلب تان هست.
موافق با فلسفه اجتماعی خود سرمایه گذاری کردن مثل روی تیم میزبان یا محلی شرط بندی کردن است، سرمایه گذاری کردن برخلاف فلسفه اجتماعی تان مثل خریدن بیمه درباره رنج و ناراحتی است. هر کدام از این دو استراتژی قابل دفاع است؛ اما خوانندگان این مطلب حتما معتقدند که واقعا شمار کمی از آدم ها پیدا می شوند که آنقدر سیاست برایشان مهم باشد که نتوانند در موفقیت مالی لذت ببرند؛ بنابراین حدس من این است که اکثریت سرمایه گذاران در سرمایه گذاری کردن علیه تیم محبوب شان زیاد تردید نمی کنند.
اگر همه از این نصیحت من پیروی کنند، همسایه سوسیالیست شما در شرکتی که تمام فکر و ذکرش کسب سود است سرمایه گذاری می کند، در حالی که همسایه کاپیتالیست تان تصمیم می گیرد در صندوق بریج وی سرمایه گذاری کند که سود را با ملاحظه سایر مسائل اجتماعی تعقیب می کند. در بلند مدت، این به این معنی است که سوسیالیست ها سریع تر از کاپیتالیست ها ثروتمند می شوند. حالا اینکه آیا این به آن معنی است که کاپیتالیست ها و سوسیالیست ها در بلندمدت دیدگاهشان را باهم عوض خواهند کرد یا خیر، باید نشست و دید.
یک راه دیگر هم هست که صندوق های مسوولیت اجتماعی با کمک آن به دنبال جلب مشتری هستند. با وجودی که خیلی از معیارهای انتخابی آنان به لحاظ سیاسی مساله برانگیز است، یک استثنای بزرگ هست: کمک های خیریه. خیرخواهی بی شک فراتر از ایدئولوژی می رود. آیا همین دلیل کافی نیست که همه، بی توجه به موضع گیریشان، به شرکت هایی که به سازمان های خیریه کمک های چشمگیر می کنند، عنایت بیشتری داشته باشند؟
واقعیت اش را بخواهید، درست به همین دلیل همه باید از چنین شرکت ها و صندوق هایی دوری کنند. اگر شما سهامداری باشید که خیریه برایتان مهم است چرا باید پولتان را به هیات مدیره یک شرکت خاص بدهید که تصمیم بگیرد حالا آن را به چه کسی بدهد یا ندهد، خودتان نمی توانید این کار را بکنید؟ مساله هیچ ربطی به حجم میزان کمکی که می خواهید بکنید ندارد. مساله فقط این است که ترجیح می دهید گیرنده کمک را خودتان تعیین کنید یا این تصمیم را به عهده هیات مدیره ای که معلوم نیست ارزش هایی مشابه با شما داشته باشد، بگذارید.
به نظر خیلی روشن است، اما بحث معافیت مالیاتی قدری ماجرا را پیچیده تر می کند. وقتی شرکتی یک دلار از پول شما را به خیریه می دهد؛ شرکت از نرخ تخفیف مالیاتی بهره مند می شود. اگر شما خودتان راسا پول را بدهید، از تخفیف مالیاتی شخصی برخوردار می شوید؛ بنابراین اگر در رده های بالای نظام مالیاتی هستید، بهتر است خودتان به خیریه کمک کنید؛ اما اگر برعکس رتبه مالیاتی تان پایین است، بهتر است که کمک به خیریه را به عهده شرکت واگذار کنید. به عبارت دیگر، ثروتمندها اما نه الزاما فقرا باید از کمک های خیریه شرکتی اجتناب و همین طور صندوق های مسوولیت اجتماعی که در چنین شرکت هایی سرمایه گذاری می کنند، اجتناب بورزند.
برای حمایت از اعانه های شرکتی شاید یک دلیل دیگر هم داشته باشید: شاید کار شما باعث شود که سایر سهامداران هم در آن دخیل شوند. البته این تنها در صورتی صحیح است که بدانید سایر سهامداران خودشان شخصا حاضر به پرداخت چنین مبلغی نبوده اند. سرمایه گذاری که می خواهد ۱۰۰ دلار به انجمن سرطان آمریکا کمک کند و می بیند که شرکت به جای او ۲۰ دلار اعانه داده است، کمک خود را به ۸۰ دلار کاهش می دهد؛ بنابراین اعانه شرکتی حجم کل اعانه ها را افزایش نمی دهد، حتی اگر باعث شود که سهامدارانی که تا پیش از این تمایلی به کمک خیریه نداشته اند، حالا آن را پرداخت کنند.
مسلم است که وقتی سهامداران از برخی تصمیمات شرکت حمایت نکنند، احتمالا ادامه این وضع باعث خواهد شد که آن تصمیمات کنار گذاشته شوند؛ بنابراین اولین نکته این است که پرداخت خیریه از طریق شرکت تنها در صورتی باعث ترغیب سایر سهامداران به کمک به فقرا می شود که خودشان مایل به این کار نباشند.
شرکت ها اغلب برای اینکه سهامداران مختلفشان را راضی کنند سعی می کنند، به اعانه هایشان تنوع ببخشند. برای افراد، برعکس، غیرممکن است که بتوان این حجم تنوع را توجیه کرد. بی شک از میان هزاران نفری که این کمک ها را دریافت می کنند، کسانی هستند که شما بیشتر از بقیه شایسته کمک می دانیدشان. معنی این پدیده این است که شما کارآتر از شرکت ها می توانید هدف هایتان را تعیین کنید.
در واقع تئوری اقتصاد پیش بینی می کند به نظر من کاملا غافلگیر کننده که افرادی که واقعا به دنبال نیکوکاری باشند، هیچ گاه پرداخت های خودشان را تنوع نمی بخشند. (چند سال پیش هم یکبار این بحث اقتصادی خیریه راه افتاده بود که سر و صدای زیادی هم به راه انداخت.) اما وقتی بخواهید از طریق شرکت اعانه بدهید بی شک مجبور به متنوع سازی خواهید شد؛ بنابراین تا آنجا که مزیت بزرگ مالیاتی در کار نباشد، پرداخت شخصی از هر چیزی بهتر است.
نتیجه نهایی؟ تنها دو نوع سرمایه گذار هستند که باید در صندوق های مسوولیت اجتماعی سرمایه گذاری کنند. اول، سرمایه گذارانی که با اهداف سیاسی آن صندوق مخالف باشند. دوم، سرمایه گذارانی که در رده های مالیاتی پایین هستند و می خواهند کمک های خیریه خود را از فیلتر شرکت ها بگذرانند تا مالیات کمتری بپردازند. پس اگر طرفدار بازار آزاد هستید و درآمد اندکی دارید، بهتر است هرچه زودتر دست به کار شوید.